ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
یکی از عالمان می گفت:
«در روزگاری که در نجف اشرف برای تحصیل علوم دینی به سر می بردم، روزی، در ماه رمضان، عصر هنگام، غذایی برای افطار آماده کردم و در حجره گذاشتم. از حجره بیرون آمدن و در را قفل کردم. پس از نماز مغرب و عشا و سپری شدن مقداری از شب، برای افطار به مدرسه برگشتم. هنگامی که به حجره رسیدم، دست در حیب نمودم؛
لطفا برای دیدن بقیه به ادامه ی مطلب بروید:
کلید نبود! اطراف و داخل مدرسه جست و جو کردم و از بعضی طلاب پرسیدم، ولی کلید را نیافتم. از شدت گرسنگی و نیافتن راه چاره، سخت ناراحت شدم از مدرسه بیرون آمدم.ناگهان، «قفل باز شد»!
سلام...
یا زهرا(س)